• امروز : سه شنبه - ۸ فروردین - ۱۴۰۲
  • برابر با : 7 - رمضان - 1444
  • برابر با : Tuesday - 28 March - 2023
کل 32862 امروز 0
14

نقش قهوه‌ خانه‌ها در شکل‌ گرفتن اندیشه‌های نوین و ترقی‌خواهانه (بخش ۱)

  • کد خبر : 18845
  • 14 آذر 1399 - 17:10
نقش قهوه‌ خانه‌ها در شکل‌ گرفتن اندیشه‌های نوین و ترقی‌خواهانه (بخش ۱)
سلطان مراد چهارم (خلیفه امپراتوری عثمانی) در دوران زمامداری خود قانونی صادر کرد که به موجبش، آنانی که قهوه می‌نوشیدند گردن زده می‌شدند. چارلز دوم (پادشاه انگلستان) جاسوسانی به قهوه‌خانه‌های سرتاسر لندن می‌فرستاد تا به حلقه‌هایی که منبع اصلی اخبار دروغین بودند نفوذ کنند.
در دوران روشنگری، نواندیشانی چون ولتر، روسو و ایزاک نیوتن پس از نوشیدن چند فنجان قهوه، با ولع از مباحث فلسفی و علمی سخن می‌راندند.

کافه‌های پاریس به پناهگاه انقلابیون بدل شده بود که در آن نقشه‌ی فتح زندان باستیل را در سر می‌پروراندند و بعدا همین کافه‌ها به محفل نویسندگان و روشنفکرانی همچون سیمون دوبوار و ژان پل سارتر تبدیل شدند که در آن، در مورد آثار و نوشته‌های خود به بحث و گفت‌وگو می‌پرداختند. تاریخ مملو از اندیشه‌ها و افکار نوینی است که جرقه‌ی آن با نوشیدن چند فنجان قهوه زده شده.

آغاز به کار قهوه‌خانه‌ها در دوران امپراتوری عثمانی بود. ازآنجاکه دایر کردن بار و میخانه در اکثر کشورهای مسلمان به دلیل حرام بودن مشروبات الکلی قدغن بود، قهوه‌خانه‌ها به مکان‌های جایگزین خوبی برای محفل کردن و معاشرت و به اشتراک گذاشتن آرا و عقاید بدل شده بودند. مقرون‌به‌صرفه بودن قهوه و ماهیت دموکراتیک‌ قهو‌ه‌خانه‌ – که فقیر و غنی نمی‌شناخت و هر کسی می‌توانست از در وارد شود و یک فنجان قهوه سفارش دهد – به یک‌باره قرن‌ها هنجار و عرف اجتماعی را از میان برداشت؛ البته همه از این تغییر خرسند نبودند.

یک قهوه‌خانه قرن هجدهمی در ترکیهیک قهوه‌خانه قرن هجدهمی در ترکیه

سلطان مراد چهارم در سال ۱۶۳۳ قانونی وضع کرد که به موجب آن، کسانی که قهوه‌ می‌نوشیدند به سنگین‌ترین مجازات یعنی مرگ محکوم می‌شدند. سلطان مراد چهارم در بی‌رحمی شهره‌ی عام و خاص بود؛ حتی مشهور است که دستور داده بود «ینی‌چری‌ها» (واحدهای ویژه پیاده‌نظام عثمانی) عمو و برادرش را به قتل برسانند. او در راه مبارزه با قهوه‌خواری چنان عزم خود را جزم کرده بود که شخصا لباس مبدل می‌پوشید و راهی کوچه‌پس‌کوچه‌های استانبول می‌شد و با شمشیر پانزده مَنی خود سر از تن مجرمان جدا می‌کرد. سلاطین عثمانی برای جلوگیری از تجمع مخالفان، ممنوعیت‌ قهوه‌خانه‌ها را در قرن هجدهم ملغی کردند. تا آن هنگام، قهوه‌خانه‌ها در اروپا گسترش یافته و با ورود خود به سرزمین‌های جدید، ترس را به دل‌ دیگر حاکمان و پادشاهان انداخته بودند. جالب است بدانید که قهوه چنان در تار و پود جامعه‌ی عربستان سعودی نفوذ کرده بود که عدم تأمین آن برای همسر می‌توانست دلیل موجهی برای طلاق گرفتن باشد.

تاریخ مملو از اندیشه‌های جدیدی است که جرقه‌ی آن با قهوه زده شده

پاسکا رُزی در سال ۱۶۵۲ اولین قهوه‌خانه را در لندن بازگشایی کرد و انقلابی در محافل لندن به وجود آورد. فرهنگ انگلیسی به‌شدت نظام‌مند در سلسله مراتب بود. به این جهت، این عقیده که کسی بتواند از در وارد شود و به‌راحتی درکنار و در جایگاهی برابر با بقیه بنشیند، کاملا عقیده‌ای افراطی به شمار می‌رفت. مشخصه‌ی بارز قهوه‌خانه‌های انگلیسی، میزهای عمومی بود که روی آن پر از روزنامه و مجله و جزوات بود و مشتریان برای صرف قهوه، گفت‌وگو و بحث دور آن جمع می‌شدند بودند. روزنامه‌نگاران گاهی پشت همین‌ میزها اخبار روز را برای مطبوعات می‌نوشتند. قهوه‌خانه‌ها در قرن هجدهم به نیرومحرکه‌ی صنعت خبر لندن تبدیل شده بودند.

سلطان مراد چهارم، پادشاه امپراتوری عثمانیسلطان مراد چهارم، پادشاه امپراتوری عثمانی

چارلز اول (پدر چارلز دوم) در جریان جنگ داخلی انگلستان محکوم به اعدام شده و سر از بدنش جدا شده بود؛ بنابراین قابل درک بود که پادشاه انگلستان نسبت به مخالفانش که در قهوه‌خانه‌ها محفل داشتند و از او بدگویی می‌کردند بدگمان باشد. چارلز دوم هم راه سلطان عثمانی را در پیش گرفت و روز ۱۲ ژوئن سال ۱۶۷۲، اعلامیه‌ی تاریخی «جلوگیری از انتشار اخبار نادرست و اظهارات مجرمانه‌ در خصوص امور حکومتی» را صادر کرد.

در بخشی از این اعلامیه چنین آمده است: «اشخاصی برای خود چنان آزادی قائل شده‌اند که نه‌تنها در قهوه‌خانه‌ها بلکه در سایر اماکن و محافل، خواه خصوصی و خواه عمومی از حکومت بدگویی و انتقاد می‌کنند و درباره مباحثی که هیچ درکی از آن ندارد، به طرز خبیثانه‌ای سخن به میان می‌آورند.»

سِر جوزف ویلیامسون (وزیر امور خارجه وقت)‌ برای مقابله با این خباثت‌ها، شبکه‌ای از جاسوسان کارکُشته را به قهوه‌خانه‌های لندن گسیل داشت. چارلز دوم چنان بر ضدیت خود با قهوه‌خانه‌ها پافشاری کرد که سرانجام در سال ۱۶۷۵ دستور داد که تمامی قهوه‌خانه‌های لندن تعطیل شود. ولی کسی وقعی به این قانون نگذاشت و مردم گوششان به این قانون بدهکار نبود. به این ترتیب، پادشاه برای اینکه اعتبار خود را از دست ندهد، تنها پس از ۱۱ روز این ممنوعیت را برداشت.

فردریک کبیر فردریک کبیر در دفتر کار خود در قصر سَن‌سوسی در پادشاهی پروس (پوتسدام، آلمان)

این شکست به نفع تاریخ تمام شد. همان بحث‌های آزادی که چارلز دوم چنان از آن واهمه داشت، منجر به پدیدار شدن اندیشه‌ها و افکار نوین و ساختارشکنانه در دوران روشنگری شدند. در آکسفورد، مردم به قهوه‌خانه‌ها «دانشگاه‌ پِنی» می‌گفتند؛ چون با هزینه‌ی ناچیز هر کسی می‌توانست یک فنجان قهوه سفارش دهد و به انواع و اقسام بحث‌های خردورزانه و عقلانی دسترسی پیدا کند. در روزگاری که در اکثر مواقع، آبجو حتی از آب هم به‌مراتب نوشیدنی مطمئن‌تری به حساب می‌آمد،‌ این رونق و شکوفایی قهوه‌خانه‌ها چیز کمی نبود.

قهوه‌خانه‌ها همواره محلِ ملاقات افکار و اندیشه‌های جدید بوده‌اند

ساموئل پپیس (وقایع‌نویس انگلیسی) در دفتر خاطرات خود، بسیاری از گفت‌وگو‌های مهیجی که هنگام سر زدن‌ به قهوه‌خانه‌ها می‌شنید، ثبت و ضبط کرده است. بیشتر قهوه‌خانه‌ها پاتوق مشتریان خاصی بودند. در قهوه‌خانه‌ی گریشن در نزدیکی خیابات فلیت لندن، هواداران حزب سیاسی ویگ و اعضای انجمن سلطنتی مانند ایزاک نیوتن با هم دیدار می‌کردند. حتی نیوتن یکبار دلفینی را سر یکی از میزهای همین قهوه‌خانه تشریح کرد. شاعران و نویسندگانی مانند جان دریدن، الکساندر پوپ و جاناتان سوئیفت در قهوه‌خانه ویل جمع می‌شدند. با ظهور بورس اوراق بهادار در لندن، در قهوه‌خانه‌ی جاناتان در خیابان اکسچینج، کارگزاران بازار سهام پس از ساعات رسمی معامله دور هم جمع می‌شدند و به ادامه کسب‌وکارشان می‌پرداختند. قهوه‌خانه لوید محل رفت‌وآمد دریانوردان و بازرگانانی بود که در همانجا طرح تأسیس شرکت بیمه‌ی لویدز را ریختند. تأثیر و نفود قهوه‌خانه‌ها با بازگشت مسافران به کشورهایشان به سایر نقاط جهان کشیده شد؛ مسافرانی که خاطرات خوبی از پرچانگی‌های و سرخوشی‌های پس از نوشیدن قهوه داشتند.

تا شروع قرن هجدهم شمار قهوه‌خانه‌های لندن از سه هزار نیز فزونی گرفته بودتا شروع قرن هجدهم شمار قهوه‌خانه‌های لندن از سه هزار فزونی گرفته بود

فردریک کبیر (پادشاه پروس) یکی دیگر از سردمداران مخالفت با قهوه بود. او روز ۱۳ سپتامبر سال ۱۷۷۷ دستور داد که به نفع آبجو، قهوه ممنوع اعلام شود. فردریک کبیر از ترس آنکه واردات قهوه به تجارت پادشاهی او ضرر برساند، از تمام فروشندگان قهوه خواست مجوزهای لازم برای کارشان را از حکومت دریافت کنند؛ و البته مجوزهای تمامی آنان به جز معدودی از دوستان درباری، باطل اعلام شد و حتی کهنه‌ سربازانی یا به تعبیر بهتر، «بوکشانی» به کار گماشته شدند که در معابر و خیابان‌ها گشت بزنند تا قهوه‌ی قاچاق برشته‌شده را بو بکشند. آرا و عقاید پادشاه پروس را می‌توانیم به‌خوبی در نامه‌ای که او در سال ۱۷۹۹ نگاشته است مشاهده کنیم. فردریک کبیر در این نامه چنین نوشته است: «دیدن رواج این‌چنینی مصرف قهوه واقعا نفرت‌انگیز است… اگر محدودیت‌ اندکی در مصرف [قهوه] اعمال شود، مردم دوباره مجبور خواهند شد به آبجو روی بیاورند و به آن عادت خواهند کرد… دولت علیاحضرت [پادشاهی] با خوردن سوپ آبجو رشد ‌و ترقی یافت؛ بنابراین اینان نیز می‌توانند به گونه‌ای تربیت شوند که با آبجو خوی بگیرند. [آبجو] از قهوه بسیار سالم‌تر است.»

این ممنوعیت پس از مرگ فردریک کبیر برداشته شد و بحث‌های سالم در قهوه‌خانه‌ها به جریان افتاد. بعد از جنبش چای بوستون که طی آن نوشیدن چای به کل از مُد افتاد، قهوه به‌ جای آن به نوشیدنی وطنی در مستعمرات سیزده‌گانه‌ی بریتانیا از جمله آمریکا تبدیل شد. در آن زمان، میخانه‌های آمریکایی قهوه را درکنار مشروبات الکلی سرو می‌کردند و دنیل وِبستر (وزیر امور خارجه وقت آمریکا) به میخانه‌ی گرین دراگون در بوستون به دلیل برگزاری بسیاری از جلسات پسران آزادی لقب «ستاد انقلاب» داده بود. همین جلسات نهایتا موجب برافروخته شدن آتشِ جنگ انقلاب آمریکا شدند. در نیویورک، قهوه‌خانه مِرچنت به دلیل اجتماع همیشگی میهن‌پرستانی که مشتاق رهایی از بند پادشاهی جورج سوم (پادشاه بریتانیای کبیر) بودند شهرت یافته بود. همین قهوه‌خانه در دهه ۱۸۷۰ به محلی تبدیل شد که بازرگانان برای تأسیس بانک نیویورک و سازماندهی مجدد اتاق بازرگانی نیویورک دور هم جمع می‌شدند. در آن سوی آب‌ها، بنجامین فرانکلین از قهوه‌خانه‌ی سِمیرنا در لندن نامه‌ی سرگشاده‌ای به لرد نورث (نخست‌وزیر وقت پادشاهی بریتانیای کبیر) نوشت و قدرت حکومت پادشاهی بر مستعمرات و نامساوتی‌های حاکم بر آن را به باد استهزاء گرفت.

ژان پل سارتر، سیمون دوبوار، بوریس ویان و همسرش میشله در کافه دو فلور پاریسژان پل سارتر، سیمون دوبوار، بوریس ویان و همسرش میشله در کافه دو فلور پاریس

کافه‌های پاریس که در آن‌ها برابری اجتماعی حکمفرما بود، به مکان‌های ایده‌آلی برای سازماندهی‌ جمهوری‌خواهان در طول انقلاب فرانسه تبدیل شده بودند. چنانچه در آن دوران، سلطنت‌طلبی شِکوه‌ می‌کردند که «این همه افکار آشفته و جنون‌آمیز از کجا نشأت می‌گیرد؟ از میان شمار زیادی کارمندان دون‌پایه و وکلا، از نویسندگان ناشناس و کاتبان گرسنه‌ای که در میخانه‌ها و کافه‌ها ازدحام می‌کنند. این‌ها [کافه‌ها و میخانه‌ها] کانون‌هایی هستند که امروزه روز سلاح‌هایی که توده‌ی مردم به‌دان مسلح گشته‌اند قوام می‌بخشند.»

کافه دو فوی پاریس میزبان فراخوان برای فتح زندان باستیل بود. در دوران روشنگری، کافه پروکوپ محلی بود که اشخاصی همچون روسو، دیدرو و ولتر محفل می‌کردند و در آنجا از عقاید و آرای خود در مورد مسائل هنری و فلسفی سخن می‌گفتند. پس از انقلاب، فرهنگ کافه‌نشینی در پاریس همچنان به قوت خویش باقی ماند و کافه‌ها به مکانی تبدیل شده بودند که نویسندگان، روشنفکران و نواندیشان برای بحث و تبادل نظر دور هم جمع می‌شدند.

خارجیانی مانند ارنست همینگوی، گرترود استاین، اسکات فیتزجرالد و تی. اس. الیوت در کافه دلا روتوند با هم دیدار می‌کردند. گیوم آپولینر (شاعر و منتقد فرانسوی) به ‌همراه آندره برتون در کافه دو فلور نخستین خشتِ‌ مکتب سوررئالیسم را بنا نهاد. در اواسط سده‌ی بیستم سیمون دوبوار و ژان پل سارتر پشت میزهای همین کافه‌، فلسفه‌ی «اگزیستانسیالیسم» را بنیان گذاشتند. قهوه‌خانه‌ها از روزگار امپراتوری عثمانی و پادشاهی بریتانیا تا ایالات‌متحده و فرانسه، همواره محلِ ملاقات و به‌هم رسیدن افکار و اندیشه‌های مختلف و شکل گرفتن موج‌های جدید فکری بوده‌اند.

ادامه دارد…

منبع : زومیت

لینک کوتاه : https://gitinews.co/?p=18845

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.