سینگ در بخشی از صحبتهای خود میگوید: «ورزش سنگین کوتاهمدت یا میانمدت، در مقایسه با تمرینات طولانیمدت و با شدت کمتر، بهبودی بیشتری را برای بیماران مبتلا به افسردگی و اضطراب بههمراه داشت.»
پذیرش این موضوع که تمرینات کوتاهمدت در مقایسه با مداخلات ورزشی طولانیمدت نتایج بهتری بههمراه داشتند، کار دشواری است. نویسندگان مقاله در توضیح این موضوع میگویند که احتمالا رعایت برنامههای طولانیمدتی که مزایای روانشناختی بههمراه دارد برای افراد کار دشواری است و همین موضوع نیز باعث میشود تا برنامههای کوتاهمدت، عملکرد بهتری داشته باشند.
زنان باردار یا افرادی که به تازگی زایمان کرده بودند، بیماران مبتلا به افسردگی، اچآیوی، بیماریهای کلیوی و حتی افراد سالم از نظر جسمی، گروههایی بودند که در این بررسی بیشترین بهره را از برنامههای ورزشی کوتاهمدت بردند. به باور محققان، این موضوع ممکن است منعکسکنندهی گروههایی با علائم شدیدتر اختلالاتی مانند افسردگی یا اضطراب و سطوح پایینتر فعالیت بدنی باشد که در مقایسه با جمعیت غیربالینی، فضای بیشتری برای بهبودی داشتند.
لازم به ذکر است که بیشتر شواهد موجود، توصیفکنندهی افسردگی خفیف تا متوسط بودند و بررسیهای کمتری در مورد اضطراب و پریشانی روانی انجام شده بود؛ بنابراین انجام تحقیقات بیشتر در زمینههای مختلف سلامت روان میتواند نتایج محکمتری را بههمراه داشته باشد.
باید توجه داشت که یافتههای اخیر این موضوع را رد نمیکنند که مشاوره و درمان دارویی، نقش بسیار مهمی در بهبود بیماریهای مربوط به روان ایفا میکنند؛ بلکه روی این موضوع تاکید دارند که ورزش نیز درمان بسیار مهم و مفیدی است که باید تمرکزی بیشتری روی آن داشت.
در نهایت نویسندگان مقاله اینطور نتیجهگیری کردهاند که فعالیت بدنی برای بهبود علائم افسردگی، اضطراب و پریشانی روانی بسیار مفید است. آنها در ادامه روی این نکته نیز تاکید میکنند که بهبودهای موردنظر، روی طیف وسیعی از جمعیت بزرگسال ازجمله جمعیت عمومی، افراد مبتلا به اختلالات سلامت روان و مبتلایان به بیماریهای مزمن مشاهده شده است.
نتایج مطالعه در مجلهی پزشکیورزشی بریتانیا منتشر شده است.